21 آبان ماه سال نود
رامیلاخوشگلم خاله شقایق جون برات پیام گذاشته آخه الان اون رفته آلمان پیش دایی جون ولی ما هم دلمون براش تنگ شده ایشالله زودی همدیگرو ببینیم امروز روز شنبه 21 آبانماهه یعنی دقیقا دوروزه که از سیزده ماهگی دختر گلم گذشته ولی هنوز راه نیفتاده رامیلا جون می ایستی، وقتی ولت میکنیم دو قدم هم بر میداری ولی گاهی اوقات هم تنبلی میکنی و همونجا میشینی همه میگن تا آخر این ماه باید دیگه راه بیفتی. هنوز دخترم راه نیفتاده ولی ماشالله کلمه های زیادی رو با اون لهجه بچگونه قشنگ ادا میکنی و میگی مثل مامان، بابا، تاب تاب، چشم=تش ، دَدَ، بریم= بیم، رفت=دَ، دایی، نی نی و ... ازدندوناتم چهارتا بالاییها و دوتا پایینیها در اومده از کارای با...
نویسنده :
مامان زهره
15:37